Particularize Regarding Books همنوایی شبانهی ارکستر چوبها
| Title | : | همنوایی شبانهی ارکستر چوبها |
| Author | : | رضا قاسمی |
| Book Format | : | Paper back |
| Book Edition | : | Anniversary Edition |
| Pages | : | Pages: 209 pages |
| Published | : | 1991 by نشر کتاب / آمریکا |
| Categories | : | Novels. Fiction |

رضا قاسمی
Paper back | Pages: 209 pages Rating: 3.81 | 6167 Users | 419 Reviews
Explanation Toward Books همنوایی شبانهی ارکستر چوبها
همنوایی شبانهٔ ارکستر چوبها، رمانی از رضا قاسمی نخستین بار نشر کتاب آن را در سال ۱۹۹۱ در آمریکا منتشر کرد، در ایران نیز اجازهٔ انتشار یافت و برنده بهترین رمان اول سال۱۳۸۰ جایزه هوشنگ گلشیری، و بهترین رمان سال ۱۳۸۰ منتقدین مطبوعات شد. داستان از دیدگاه اول شخص بیان میشود و حکایت یک روشنفکر ایرانی است، که به فرانسه پناهنده شده و دراتاق زیر شیروانی ساختمانی در پاریس زندگی میکند، که ساکنانش چند فرانسوی و ایرانی تبعیدی هستندDetails Books As همنوایی شبانهی ارکستر چوبها
| Original Title: | همنوایی شبانهی ارکستر چوبها |
| Edition Language: | Persian |
| Literary Awards: | جایزه هوشنگ گلشیری (Hooshang Golshiri Award) for رمان اول (2002), جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی for رمان (2002), جایزه ادبی مهرگان for رمان تحسین شده هیئت داوران (2001) |
Rating Regarding Books همنوایی شبانهی ارکستر چوبها
Ratings: 3.81 From 6167 Users | 419 ReviewsWeigh Up Regarding Books همنوایی شبانهی ارکستر چوبها
فقط یک نکته:پیشینه ی تئاتریِ قاسمی تاثیر بسیار زیادی بر کتاب داشت بارها در کتاب اشاره به نمایش تئاتر و نقش شده بود و علاوه بر آن آنچه در یک نمایش اهمیت زیادی دارد - آوای کلمات را می گویم - در کتاب به شدت رعایت شده بود. در واقع رضا قاسمی از حواس 5 گانه به "گوش" اهمیت زیادی داده بود هر چند که کتاب نوشته است نه صدا. و یک نکته ی دیگر: روایت تکه تکه ی کتاب برایم بسیار خوشایند بود ولی از اول کتاب می دانستم که نویسنده دارد بازی ام می دهد و خود نویسنده هم در مقاطع ابتدایی کتاب به این نکته اشاره می کند واين كتاب اولين داستان ايرانى اى بود كه ميتونم اسم "رمان" رو بدون هيچ حس گناهى روش بذارم. نويسنده كاملا ميدونسته چى كار داره ميكنه. نوشته هاى در هم و برهم و ماليخولياييش نظم داره و مثال خيلى مقلد هاى ديگه ى امروزى فقط چسبوندن ماليخولياى چهار پنج نويسنده ى ديگه (كه يكى از اون ها جروم سلينجر بدبخت هست قطعا) به طرز بى سر و تهى نيست. گاهى داستانى روميخونم كه تم فوق العاده اى داره اما لاين داستانى مشخصى به نظر من نداره (مثلا بعضى از كتابهاى موديانو). من از خوندن اين كتاب كه هم تم دوست داشتنى آپارتمان
میخکوب کننده و فلج کننده بود! یکی از بهترین داستان پردازی هایی که تا امروز خانده ام.به شدت تماما مخصوص عباس معروفی را برایم یادآوری میکرد. چه از لحاظ موضوع چه نثر.

مثل اسبی بودم که پیشاپیش وقوع فاجعه را حس کرده باشد. دیدهای چهطور حدقههایش از هم میدرند و خوفی را که در کاسهی سرش پیچیده باد میکند توی منخرین لرزانش دیدهای چطور شیهه میکشد و سم میکوبد به زمین نه من هم ندیدهام. ولی اگر اسبی بودم هراس خود را اینطور برملا میکردم. توی کتابفروشی میچرخی و برای بار هزارم همنوایی... را میبینی و برای بار هزارم برمیداری و برای بار هزارم دلت غنج میزند برای دوباره و دوباره خواندن اولین سطرهایش. حال خوبی دارند این سطرها. از آن تشبیههاست که مشبهبهاش حسابی پدر مشبه را درمی
روایتی اکسپرسیونیستی (مکتبی که هدف اصلی آن نمایش درونی بشر مخصوصاً عواطفی چون ترس نفرت عشق و اضطراب است.) از زندگی مهاجران و تبعیدی های ایرانی که اثری تلخ و سوزان را در روح خواننده داغ می زند.تعداد شخصیت های من بی نهایت بود. من سایه ای بودم که نمی توانست قائم به ذات باشد. پس دائم باید به شخصیت کسی قائم می شدم. دامنه ی انتخاب هم بی نهایت بود. ص80راوی داستان با دوگانگی شخصیتی و چند قطبی بودن آخرین تصویری را که از خود به یاد دارد 14 سالگی اش است. و تنها چیزی که از او باقی است سایه ای بیشتر نیست. در
پیشاپیش تأکید کنم نظر من در مورد این کتاب کاملا سلیقهی شخصیه:خب من این رو میدونستم که سبک سیال ذهن سبک مورد علاقهی من نیست ولی دلیل اینکه این کتاب رو خواستم بخونم این بود که هم معروف بود هم تجربهی خوبی از خوندن سمفونی مردگان داشتم. با این حال با خوندن این کتاب متوجه شدم که بار بعد اگر خواستم سبک سیال ذهن بخونم دقت کنم تم عاشقانه داشته باشه.
هر چند من معمولا ادبیات رئالیسم و انواع آن را بسیار دوست دارم اما هرگز نمیتوان از ادبیات سورئال چشم پوشی کرد. در سورئال گویی مرزی وجود ندارد و در واقع این خود هنرمند (نویسنده) است که برای خود و در صورت تمایل مرزها را تعیین میکند و مخاطب را با خود به هر کجا که بخواهد می برد. از این جهت خواندن یک اثر ادبی سورئال می تواند لذت بخش باشد. درباره اینکه براستی چه اثری را میتوان سورئال دانست بحثهای بسیاری بوده و هنوز هم هست اما این پرسش برای من باقیست که آیا میتوان چنین اثری را سورئال دانست چنان که


0 Comments:
Post a Comment
Note: Only a member of this blog may post a comment.